جستجو
این کادر جستجو را ببندید.

درباره کلینیک کوشا بیشتر بدانید...

اینجا کلینیک کوشاست که توسط من، آسیه فولادوند منصوری و همسرم، مختار کارونی اداره میشه…

من سال ۸۸ کنکور دادم و با رتبه دوهزاروصد تجربی وارد رشته ارتوپدی فنی در دانشگاه علوم بهزیستی و توان‌بخشی شدم. البته اون زمان توی دفترچه کنکور این رشته به اسم اعضای مصنوعی و وسایل کمکی بود و منم با تحقیق قبلی و البته با تردید این رشته رو انتخاب کرده بودم.

ترم اول و دوم دانشگاه، پر از ابهام و تردید و ترس از آینده‌ام بودم، به خودم می‌گفتم آخه مگه تو کشور ما چند نفر نقص عضو یا قطع عضو وجود داره که ما واسشون پروتز یا وسایل کمکی بسازیم و حتی گاهی تصمیم می‌گرفتم انصراف بدم و دوباره کنکور بدم اما چون دانشگاه سراسری بودم، در صورت انصراف، یک سال از کنکور محروم می‌شدم…
من هر روز تردیدم بیشتر و بیشتر می‌شد تا اینکه تصمیم گرفتم توی یه کلینیک خصوصی شروع به کار کنم تا علاوه بر خوندن دروس تئوری، بعد فنی و عملی رشته‌ام رو هم ببینم.

Clinickoosha-FAV
آسیه فولادوند منصوری

یادمه اولین روزی که رفتم سرکار، یه پسر هشت ساله فلج مغزی (CP) برای تحویل بریس اومده بود و داشت تمرین راه رفتن با بریس می‌کرد و خواهر کوچک‌ترش باذوق براش دست میزد و تشویقش می‌کرد و واقعاً صحنه‌ی خیلی قشنگی بود…
و من از ذوق اون خانواده ذوق کردم و هرچه که گذشت من بیشتر عاشق کارم شدم چون ابعاد دیگه‌ای از شغلم رو دیدم.
تو شروع کارم دیدگاه اشتباهی داشتم فکر می‌کردم خدمات ارتوپدی فنی فقط برای معلولین و افراد قطع عضو، اما وقتی آمار مربوط به شیوع صافی کف پا رو دیدم، وقتی کفش‌های غیر استاندارد موجود در بازار و تأثیر مخرب اون‌ها روی سلامت پاهای ما رو متوجه شدم، وقتی توی اماکن عمومی کودکانی رو دیدم که انحراف زانو دارن اما خانواده‌شون هیچ اطلاعی درباره تأثیر این انحرافات روی ایجاد آرتروز در بزرگسالی ندارن و حتی نمی‌دونن که این انحرافات نیاز به درمان داره و اتفاقاً خیلی راحت میشه درمانش کرد، فهمیدم که همه به این خدمات نیاز داریم و تصمیم گرفتم تو همین رشته ادامه تحصیل بدم و در نهایت با رتبه شش، ارشد ارتوپدی فنی دانشگاه علوم پزشکی ایران پذیرفته شدم.
بعد از ازدواج، من و مختار تصمیم گرفتیم یه کلینیک ارتوپدی فنی  تأسیس کنیم و تا جایی که می‌تونیم واسه افزایش آگاهی مردم و بهبود کیفیت زندگی تلاش کنیم.

و باگذشت سال‌ها، کلینیک کوشا بزرگ و بزرگ‌تر شد و الان خونه امید شده و ما هر روز کلی حس خوب می‌بینیم، کلی آدم خوشحال، کلی ذوق، کلی باور خوب…
و تونستیم برای حداقل ده نفر اشتغال‌زایی کنیم و در کنار هم کار کنیم
و البته تلاش ما همچنان ادامه داره…

پیمایش به بالا